مناظرۀ تلویزیونی موسی غنی‌نژاد با علی‌ علی زاده ایرانیان بالای ۵۰ سال را به ۴۴ سال قبل برد و به یاد مناظره مشهور بابک زهرایی با ابوالحسن بنی‌صدر انداخت. در آن مناظره بابک زهرایی مدعی راه حل‌های دوشبه برای مشکلات بود. با این تفاوت که از نگاه امروز غنی‌نژاد، بنی‌صدر آن روز هم رگه‌هایی از […]

مناظرۀ تلویزیونی موسی غنی‌نژاد با علی‌ علی زاده ایرانیان بالای ۵۰ سال را به ۴۴ سال قبل برد و به یاد مناظره مشهور بابک زهرایی با ابوالحسن بنی‌صدر انداخت. در آن مناظره بابک زهرایی مدعی راه حل‌های دوشبه برای مشکلات بود. با این تفاوت که از نگاه امروز غنی‌نژاد، بنی‌صدر آن روز هم رگه‌هایی از توهم داشت در حالی که امروز غنی‌نژاد به صراحت از ضرورت آزادی در اقتصاد مثل آزادی در سیاست و فرهنگ و سبک زندگی می‌گوید. در نگاه حامیان اقتصاد آزاد هر قدر راه حل دوشبه توهم بود راه حل یک‌کلمه‌ای (آزادی) اما واقعی است.

رشتکده،  مهرداد خدیر- مناظرۀ تلویزیونی موسی غنی‌نژاد اقتصاددان لیبرال یا هوادار اقتصاد آزاد با علی‌ علی‌زاده فعال سیاسی مقیم لندن با گرایش‌های ضدلیبرال -که در این برنامه با عنوان سیاست‌پژوه- معرفی شد، ایرانیان بالای ۵۰ سال را به ۴۴ سال قبل برد و به یاد مناظره مشهور بابک زهرایی با ابوالحسن بنی‌صدر انداخت.

 

در فضای آزاد پس از سقوط شاه بابک زهرایی با ادغام دو گروه حزب کوچکی به عنوان حزب کارگران سوسیالیست به راه انداخت و اینجا و آنجا مدعی «راه‌حل های دوشبه» برای حل مشکلات کشور بود. جالب این که از اصطلاح «دوشبه» استفاده می‌کرد نه «یک شبه» تا با آنچه در افواه مطرح بود متفاوت باشد. با این حال نام بابک زهرایی با ادعای راه حل یک‌شبه ثبت شده نه دوشبه!

در آن فضا ابوالحسن بنی‌صدر که همراه رهبر فقید انقلاب  به ایران بازگشته و از عضویت در حزب جمهوری اسلامی سرباز زده و هیچ مسٰوولیت اجرایی در دولت موقت را هم قبول نکرده بود و به مجلس مٰوسسانی که بعدتر خبرگان شد و البته به ریاست جمهوری چشم داشت منادی اقتصاد توحیدی بود و با این که به لحاظ وزن و اعتبار قابل قیاس با جوان گم‌نام یا کم‌نامی چون بابک زهرایی نبود اما برای مناظره با او اعلام آمادگی کرد.

  صادق قطب‌زاده رییس وقت رادیو تلویزیون منتها زیر بار پخش مستقیم نرفت نه به خاطر بنی‌صدر که مثل او عضو شورای انقلاب بود بلکه چون بابک زهرایی با عنوان حزب کارگران سوسیالیست شناخته می‌شد و قطب‌زاده با مارکسیست‌ها به شدت زاویه داشت به گونه‌ای که بعدتر در مقام وزیر خارجه هم مواضع تندی علیه اتحاد شوروی در قبال اشغال افغانستان گرفت که فراتر از برآیند مواضع نظام بود و می‌توان گفت ضد کمونیست‌ترین و ضد شوروی‌ترین مقام ایران بعد از انقلاب بوده حتی بیش از مهندس بازرگان و دکتر یزدی.

مناظره در تلویزیون برگزار نشد اما فضای دانشگاه‌ها باز بود و بنی‌صدر و بابک زهرایی در دانشگاه تربیت معلم مناظره کردند و بعد از آن که بابک زهرایی به خاطر اظهارات سست و ادعای مضحک حل مشکلات آن هم دوشبه اسباب طنز و طعنه شد تلویزیون هم پخش کرد.

در آن مناظره جوان رویا پرداز گفت: «مسئله‌ای که من در سفرهای مختلف که به چند نقطه ایران داشتم، با آن مواجه شدم، مسئله‌ای بود که می‌گفتند چرا من گفته‌ام بعضی از این مسائل را دوشبه می‌شود حل کرد.

اینجا می‌خواهم پیشنهاد کنم که مسئله استقلال کشور هم دوشبه حل‌شدنی است. مسئله کشاورزی را که قبلا مطرح کردیم، مسئله رابطه بین دهقان و زمین‌دار، دو شب کافی است که همه زمین‌ها به دست دهقانان سپرده شود. در رابطه با کارخانجات هم همین‌جور، دو شب زیاد است، یک شب کافی است که همه کارخانجات کشور تحت کنترل کارگران درآید. در رابطه با استقلال واقعی کشور، به جز ملی شدن کلیه سرمایه‌های امپریالیستی در این کشور، کلیه کارخانه‌های بزرگ، کلیه شاخه‌های بانک‌های جهانی که بانک‌های ما را کنترل می‌کنند، هیچ راهی به جز ملی شدن این وسایل وجود ندارد».

ابوالحسن بنی‌صدر نیز در پاسخ به او گفت: «نمی‌شود که شما دوشبه کشاورزی را حل کنید، یک‌شبه استقلال درست کنید و یک‌ساعته هم فلان را درست کنید. اگر ما بخواهیم کشاورزی را حل کنیم، ۱۶ مشکل بزرگ کشاورزی ایران را باید حل کنیم، شما می‌توانید اینها را دوشبه حل کنید؟ بگویید چگونه؟ همین زمین‌هایی که شما می‌گویید اختیارش را بدهیم به دهقانان، در هر سال دو میلیون هکتار زمین آبی می‌رود زیر کشت و شش میلیون هکتار زمین دیم، در مجموع می‌شود هشت میلیون هکتار، حدود سه‌ونیم بلکه چهار میلیون خانوار داریم که از کشاورزی زندگی می‌کنند؛ یعنی به هر خانوار، به طور متوسط به هر پنج نفر، دو هکتار زمین می‌رسد که از آن یک‌چهارم زمین آبی است. اگر تمام این زمین‌ها هم تقسیم شود بین دهقانان، به هر خانوار دهقان دو هکتار زمین می‌رسد که برای تهیه قوت لایموت زندگی همان پنج نفر هم کافی نیست؛ چرا که تولید کشاورزی ما به طور ناخالص، یعنی به علاوه آنچه که صرف کاشت دوباره می‌شود، به علاوه آنچه که وارد کشور می‌شود، به هر نفر ۱۱ ریال در روز می‌رسد، آیا شما می‌توانید با ۱۱ ریال در روز زندگی کنید؟»

او افزود: «حالا همین کشاورزی [منظور ۸ میلیون هکتار زمین کشاورزی است] برای اینکه کشت‌وکارش  انجام شود، در سال ۲۳ میلیارد تومان وام احتیاج دارد. اگر همه زمین‌ها هم به دهقانان داده شود، حدود ۳۰ میلیارد تومان وام به آن اضافه می‌شود. اینها را دوشبه می‌شود فراهم کرد؟»

از آن پس نام بابک زهرایی به عنوان نماد توهم و خوش خیالی با راه حل های دوشبه بر سر زبان ها افتاد و البته دوشبه شد یک شبه!

با این حال طرف مقابل او ابوالحسن بنی‌صدر که نمی‌خواست حساسیت روحانیونی چون دکتر بهشتی را برانگیزد از لیبرالیسم دفاع نمی‌کرد و از اقتصاد توحیدی می‌گفت و از این حیث اگرچه علی علی‌زاده یادآور بابک زهرایی بود اما موسی غنی‌نژاد واقع نگرتر از بنی‌صدر ظاهر شد و طبیعی هم بود چون ۴۴ سال گذشته و خود بنی‌صدر هم اگر زنده بود چه بسا آن گونه سخن نمی‌گفت.

به عبارت دیگر در خرداد ۱۳۵۸ تنها بابک زهرایی متوهم نبود بلکه در گفتار بنی صدر هم رگه هایی از توهم دیده می شد؛ اما بعد از ۴۴ سال یک طرف با انبانی از شعار ظاهر شد و سوی دیگر کوشید عقلانی و غیر هیجانی سخن بگوید و با طعنه هایی به گرایش چپ اسلامی در آغاز انقلاب دل مدیران تلویزیون را هم به دست آورد چرا که در فاصله کوتاه دو بار به او فرصت داده اند در دو مناظره از اصول لیبرالیسم دفاع کند و از هر دو هم پیروز به درآمده است.

درست است که علی علی‌زاده راه حل دوشبه ارایه نمی داد ولی نوع مواجهه او با مسایل یادآور بابک زهرایی بود که با شعار راه حل های دوشبه یک شبه به شهرت رسید و بعد مثل برف در میدان واقعیت سیاسی آب شد. بعدتر اما ابوالحسن بنی‌صدر نیز، اگرچه وزیر اقتصاد و رییس جمهوری و فرمانده کل قوا شد، تحمل نشد.

چند ماه بعد بنی‌صدر وزیر اقتصاد شد و با وام ۳۰۰ هزار تومانی مسکن در قبال سپرده گذاری ۳۰ هزار تومانی در حالی که قیمت آپارتمان در بهترین نقطه تهران متری ۵ هزار تومان بود کوشید نشان دهد قادر است شعارهای خود را عملی کند و همین زمینه موفقیت خیره کننده او شد.

با این حال بنی‌صدر در ارزیابی نفوذ خود و ارزیابی قدرت رقیب – حزب جمهوری اسلامی- دچار توهم بود و روز واقعه از آن ۱۱ میلیون رای دهنده خبری نشد.

بابک زهرایی آب شد و بنی‌صدر برکنار اما ابرهای توهم باقی ماند و دهه ها بعد به شکل های دیگر ظاهر شدند. روزی دکتر یزدی گفته بود درون هر ایرانی یک شاه وجود دارد که میل به دیکتاتوری و تمامیت‌خواهی دارد منتها میدانی برای اعمال آن ندارد و تا پیدا شود ظهور و بروز می کند. کسی هم نوشت درون هر یک از ما هم یک بابک زهرایی وجود داردکه به راه حل های دوشبه معتقد است و تا میدان بیاید ظاهر می‌شود و دیدیم که پیش بینی او درست بود و سر و کله احمدی‌نژاد پیدا شد.

تماشاخانه

حالا هم اگر با خود می‌گوییم بعضی از حرف‌های علی علی‌زاده هم درست بود و تمام حق با غنی‌نژاد نبود شایدبه خاطر آن باشد که وهم از فهم آسان‌تر است چنان که عادت از عبادت و شور، سهل‌الوصول تر از شعور.

کوتاه این که اگر امروز غنی‌نژاد به صراحت از ضرورت آزادی در اقتصاد مثل آزادی در سیاست و فرهنگ و پوشش و سبک زندگی می‌گوید او هم به واقع راه حل یک کلمه ای ارایه می دهد هرچند در نگاه حامیان اقتصاد آزاد هر قدر راه حل یک شبه توهم بود راه حل یک‌کلمه‌ای (آزادی) واقعی است.