بعد از جلسه هفت ساعته کلاب هاوس ظریف درباره مسائل سیاست خارجی در دولت های یازدهم و دوازدهم، حمله کنندگان به او بدون توجه به نقدهای مشفقانه و علمی ظریف، تلاش می کنند با پیوند دیپلماسی به اهداف موهوم، عقلانیت و مصالح مردم را فدای حملات متعصبانه به ظریف کنند. رشتکده،  رسول سلیمی: در صدر حمله […]

بعد از جلسه هفت ساعته کلاب هاوس ظریف درباره مسائل سیاست خارجی در دولت های یازدهم و دوازدهم، حمله کنندگان به او بدون توجه به نقدهای مشفقانه و علمی ظریف، تلاش می کنند با پیوند دیپلماسی به اهداف موهوم، عقلانیت و مصالح مردم را فدای حملات متعصبانه به ظریف کنند.

رشتکده،  رسول سلیمی: در صدر حمله کنندگان به ظریف روزنامه های دولت و نهادهای خاص قرار دارند. روزنامه جوان ضمن متهم کردن ظریف به تعریض به «فلسفه مقاومت» از این جمله ظریف که گفته بود « «باید به‌قدر امکانات، آرزو کرد» برآشفت و نوشت «تاریخ ملت‌ها را امید و آرمان‌خواهی ساخته است، نه آرزوکردن به‌قدر امکانات، آن‌هم با چرتکه پروفسور. غربی‌ها به‌شدت ریسک‌پذیر و آرمانخواه هستند، چطور از دل همان فرهنگ غرب، می‌توان نه ریسک‌پذیر بود و نه آرمان‌خواه درآمد!؟»

روزنامه ایران متعلق به دولت رئیسی نیز در نقد نظرات ظریف نوشت «دکتر ظریف هنوز در عقده حقارت در برابر محبوبیت سردار سلیمانی دست و پا می‌زند. اینجا مثلاً می‌خواهد «ما انتخاب کردیم» را توجیه کند، اما در واقع آن را تحریف می‌کند.»

اما با نقدی شبه علمی تلاش کرد ظریف را با خودش قیاس کند و در نقدی خطاب به او نوشت «با این همه، ظریف با این سابقه پربار از آرزومندی و پرهیز از واقع گرایی در جایگاه مدعی می‌نشیند و دلیل عقب ماندگی از توسعه کشور را آرزومندی دیگران تفسیر می کند اما توضیح نمی‌دهد پیشرفت دفاعی، توسعه برنامه هسته‌ای و پیشرفت‌های دیپلماتیک ایران (که ۲ مورد آخر از حوزه های کاری مستقیم ظریف بوده و از جزئیات آن اطلاع دارد) با کمترین هزینه نسبت به رقبای منطقه ای ایران و قدرت های جهانی حاصل نگاه به امکانات و واقع نگری بوده است یا نقش زدن آرزوها؟»

دست و پا زدن منتقدان ظریف خارج از دایره عقلانیت

بررسی نقد منتقدان به نظرات محمدجواد ظریف، نشان می دهد رقبای او درک درستی از سخنان او نداشته اند و کوشش می کنند با پاسخ های غیرعلمی، درک نادرست خود از گزاره های مطرح شده توسط ظریف را به مخاطب القا کنند.

برای نمونه در تشریح « «باید به‌قدر امکانات، آرزو کرد»، نه منظور ظریف حوزه دفاعی و موشکی است و نه تعریض به دفاع مقدس یا هرگونه مقاومت در برابر دشمن. گزاره «باید به‌قدر امکانات، آرزو کرد»، گزاره ای علمی در مکاتب اقتصادی و رشته سیاستگذاری عمومی و مدیریت استراتژیک است که در صدد برجسته سازی اهمیت «امکانات» برای رسیدن به آرزوهایی است که اگر بخواهد تناسبی با امکانات داشته باشد بایستی به «هدف» تبدیل شود.

در چنین شرایطی «سیاستگذار» و نه «آرزومند»، به جای خیال پردازی به برنامه ریزی برای «تقویت امکانات» برای رسیدن به «اهداف» تلاش می کند. به عبارتی «آرزو» با «تخیل و موهومات» ارتباط دارد و «اهداف» با «امکانات».

آنچه در دنیای امروز ایران را در معرض ضعف در سیاست خارجی یا دیپلماسی قرار داده «ضعف در امکانات» است که بشدت ایران را به چین و روسیه یا سایر کشورها وابسته کرده است. به بیان دیگر در صورت تداوم وضعیت اقتصادی فعلی و فشار تحریم ها که ظریف و تیم او در دولت روحانی تلاش کردند با هدف «تقویت امکانات»، تحریم ها را رفع کنند، ایران روز به روز به کشورهای دیگر وابسته تر خواهد شد.

نتیجه این وابستگی، فاصله نجومی با «امکانات» است که اقتضای رسیدن به اهداف عالی است. به بیان بهتر، در صورت عدم رفع تحریم ها و استمرار وخامت اقتصاد ایران و فروش ارزان نفت به روسیه و چین و استمرار تخاصم با کشورهای بزرگ، «امکانات» کشور به دلیل عدم بروزرسانی تکنولوژی، رو به زوال خواهد رفت.

مغلطه نکنیم؛ «ظریف» بهانه است، «عقلانیت» نشانه است!

دو قطبی سازی کاذب بین ظریف و سردار سلیمانی

گزاره ظریف در بیان «باید به‌قدر امکانات، آرزو کرد» نه در شرایط جنگ بیان شده که منتقدان آن را با جنگ ایران و عراق مقایسه می کنند نه در شرایط انقلاب و دگرگونی بیان شده که منتقدان آن را با انقلاب ۵۷ و سقوط رژیم شاه مقایسه می کنند.

مقایسه ظریف با سردار سلیمانی که فهم مشابهی از «امکانات» و «آرزوها» داشت، هم صحیح نیست. سردار سلیمانی اگر فهم نادرستی از نسبت «امکانات» و «اهداف» داشت، هیچ گاه برای دیدن پوتین و متقاعد کردن او برای پشتیبانی هوایی از ایران در جنگ با داعش به روسیه نمی رفت. منتقدان ظریف به این سوال پاسخ دهند که اگر قرار بود سردار سلیمانی صرفا با اتکا به توان داخلی و «امکانات» فعلی در سوریه می جنگید، آیا علیه داعش به پیروزی می رسید؟

سوال بعدی این است که دریافت کمک هوایی از پوتین علیه داعش چه تفاوتی با واردات واکسن علیه کرونا داشت که عده ای در داخل کشور با «آرزوی» ساخت واکسن داخلی، حداقل شش ماه برای واردات واکسن خارجی، در برابر تصمیم دولت روحانی مقاومت کردند؟

هزینه «آرزوها» بدون توجه به «امکانات» چقدر بود؟

بنابراین منتقدان ظریف به جای حمله به او از ناحیه «آرزوها» به این پرسش پاسخ دهند که در حداقل ۱۰ سال تحریم اقتصاد ایران که به جنگ اقتصادی تعبیر شده، چه میزان «امکانات» کشور در مقایسه با شرایط فقدان تحریم، پیشرفت یا تضعیف شده و چه میزان به «آرزوهایمان» که نمونه عینی آن در برنامه ششم و هفتم توسعه یا سند چشم انداز ۱۴۰۴ بوده، نزدیک شده ایم؟

سوال بعدی این است اگر به «آرزوها» رسیده ایم، قیمت آن چقدر بوده و آیا می توانستیم با هزینه کمتر به آرزوها برسیم؟ برای نمونه اگر در جریان کرونا تلاش منتقدان دولت روحانی برای ساخت چهار مدل واکسن داخلی به مخالفت و مقاومت برای واردات واکسن منجر نمی شد، اکنون چه تعداد شهروند ایرانی زنده بودند؟

آیا رسیدن به «آرزو» ی ساخت واکسن داخلی به قیمت فوت تعداد بیشتری از ایرانی ها نسبت به واردات فوری واکسن خارجی، ارزش یکسانی داشت؟ یا رسیدن به «آرزو» ی برتری بر داعش بدون دریافت کمک هوایی از پوتین، می توانست سردار سلیمانی را با شهدای کمتر موفق کند؟ یا اگر جنگ با داعش بدون «امکانات» پوتین بود، ایرانی های بیشتری شهید نمی شدند؟

بدون «امکانات» با «آرزوهای» فریبنده به مردم «وعده» ندهیم!

پس در یک نتیجه گیری نهایی، آنچه منتقدان ظریف به آن توجه نمی کنند فقدان «عقلانیت» در تصمیم سازی های ملی، درست در زمانی است که باید شناخت کاملی از «امکانات» داشت و متناسب با «امکانات»، «آرزو» کرد و اگر «امکانات» برای رسیدن به «آرزوها» وجود ندارد بایستی با دیپلماسی خارجی و رفع تخاصم با کشورها، یا از کمک دوستان بهره گرفت یا از دشمنی دشمنان کم کرد.

مگر چینی ها در زمان مائو، آرزوهای بلندپروازانه انقلاب فرهنگی و «جهش بزگ به پیش» را با نتیجه کشته شدن سه میلیون نفر و فلاکت و بدبختی مردم به پیش نبردند تا زمانی که دست دوستی به امریکا دراز کردند و به اولین واردکننده با بیشترین تراز تجاری با امریکا تبدیل شدند. فاصله آن بدبختی و این ابرقدرتی جهان از ماجرای «آرزو» های مائو تا به امروز چقدر است؟

آیا مگر نه این بود که چین دست از پرواز بر مدار صفر ایدئولوژی مارکسیستی برداشت و اقتصاد آزاد و ارتباط با دنیا را سر لوحه خود قرار داد تا در مسیر توسعه و پیشرفت قرار گیرد؟ اگر چین مائو بر سر ایدئولوژی مارکسیستی لجاجب می کرد تا بدون ارتباط با امریکا، به سمت آرمان ها و آرزوها حرکت کند، آیا هر صبح، می توانست به بیش از یک میلیارد نفر انسان، نان بدهد؟

بنابراین اگر گزاره «باید به‌قدر امکانات، آرزو کرد» نبود، صلح با عربستان به واسطه چین انجام نمی شد تا ایران از «امکانات» چینی ها برای رسیدن به «آرزوها» بهره برداری کند. آزمون گشایش از مسیر چین که خود بزرگترین تجارت با آمریکا را دارد تفاوتی با اجرای همین پروژه با آمریکا ندارد. اما فقدان عقلانیت در برخی سیاستگذاران در ارتباط مستقیم با پیوند «آرزوها» و «ایدئولوژی ها» دارد که آنها را دیرتر از افرادی همچون ظریف در موضع عقلانیت قرار می دهد تا همچون جریان عربستان، بعد از هشت سال از کنشی غیرعقلانی که به آتش زدن سفارت عربستان در ایران انجامید، لعن و نفرین سعودی به شعارهای برادرانه تبدیل شده و صلح محقق شود.

در چنین شرایطی است که وقتی با آرزوی ساخت چهار میلیون مسکن یا تک نرخی کردن نرخ تورم در دولت سیزدهم، اراده ای برای مذاکره با امریکا بر سر برجام وجود ندارد و یا با گذشت بیش از دوسال از دولت سیزدهم مشخص نیست چه پیشرفتی در پرونده هسته ای ایران حادث شده، مشاهده می شود سیاستگذار کلان، صرفا با «آرزوها» به مردم «وعده» می دهد.